Sunday, November 28, 2004

وبلاگ نويسان و 'بمباران گوگلی' به نفع خليج فارس

بی.بی.سی: گروهی از وبلاگ نويسان ايرانی، در اعتراض به اقدام موسسه نشنال جئوگرافيک که در اطلس تازه خود، در کنار نام خليج فارس و در داخل پرانتز نوشته است 'خليج عربی'، اقدامی هماهنگ را سازماندهی و اجرا کرده اند.
اين وبلاگ نويسان، صفحه ای در شبکه اينترنت به راه انداخته اند به اسم خليج عربی اما وقتی کاربران وارد اين صفحه می شوند، با اين جمله روبرو می شوند که "خليجی با اين نام در دنيا وجود ندارد."
در اين صفحه همچنين نوشته شده که "هيچ جايی به نام خليج عربی هرگز وجود نداشته است و نام صحيح آن خليج فارس بوده و هست."
اين پيشنهاد توسط وبلاگ "لگوماهی" مطرح شد. دليل راه اندازی اين صفحه آنطور که در تعدادی از اين وبلاگها توضيح داده شده، اين است که اگر کسی در دنيا از طريق موتور جستجوگر گوگل، به دنبال "خليج عربی" بگردد، با اين صفحه روبرو شود که به جستجوگران خليج عربی توصيه می کند کتاب های تاريخی را مطالعه کنند تا متقاعد شوند که نام خليج فارس صحيح است نه خليج عربی.
از آنجايی که اولويت فهرست بندی صفحات يافت شده در هر جستجو در موتور جستجوگر گوگل که معروفترين جستجوگر دنياست بر مبنای ميزان مراجعه به هر صفحه و گستردگی آن در سطح اينترنت است، وبلاگ نويسان ايرانی که صفحه ياد شده را طراحی کرده اند، با دعوت از ساير وبلاگ نويسان جهت لينک (پيوند) دادن به اين صفحه در وبلاگ های خود و جستجوی مداوم برای آن در گوگل و باز کردن مکرر آن، در تلاش هستند که اين صفحه را به صدر فهرست گوگل منتقل کنند.
در بريتانيا، در نتيجه جستجو برای اصطلاح خليج عربی (جستجو برای Arabian Gulf) در گوگل، نخستين صفحه ای که ظاهر می شود، همان صفحه ای است که وبلاگ نويسان ايرانی ايجاد کرده اند، به نوشته اين وبلاگ ها، در کانادا نيز وضع مشابهی برقرار است و آنها اميدوارند در ساير کشورها نيز به زودی اين صفحه به صدر فهرست ها ارتقا پيدا کند.
اين دومين اقدام هماهنگ و گسترده وبلاگ نويسان ايرانی در گوشه و کنار جهان است که در واکنش به مسايل سياسی - اجتماعی سازماندهی شده است.
چند ماه قبل، تعدادی از وبلاگ نويسان ايرانی در اعتراض به بسته شدن سايت اينترنتی "امروز" که متعلق به گروه های اصلاح طلب در داخل ايران است، نام وبلاگ های خود را در يک روز بخصوص که از قبل هماهنگ شده بود، به "امروز" تغيير دادند.
وبلاگ اگرچه يک صفحه شخصی در شبکه اينترنت است که با وبسايت تفاوت های فراوانی دارد اما در ايران پس از بسته شدن تعداد زيادی روزنامه و نشريه در سال های اخير و مسدود شدن تعداد زيادی از وبسايت های معروف، وبلاگ به پديده ای پرطرفدار تبديل شد و شمار وبلاگ های ايرانيان از ده ها هزار فراتر رفت. اکنون با گذشت زمان، اين وبلاگ ها رفته رفته به شبکه هايی گسترده تبديل شده اند که بعضا اقدام هايی هماهنگ و گسترده را سازماندهی و اجرا می کنند.

Saturday, November 27, 2004


يک عکس خوشگل از خودم!‏

روزبه ميرابراهيمي آزاد شد، ايسنا

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران سرويس فقه و حقوق - حقوق سياسي
يكي از بازداشت شدگان اخير مربوط به پرونده‌ي سايت‌هاي اينترنتي آزاد شد.‏
سولماز شريف، همسر روزبه ميرابراهيمي به خبرنگار حقوقي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: پس از تبديل قرار بازداشت به وثيقه و توديع وثيقه‌ي 30 ميليون توماني، شب گذشته همسرم آزاد شد.‏
همسر ميرابراهيمي ادامه داد: در ابتدا ميزان وثيقه 50 ميليون تومان تعيين شده بود كه با تخفيف آن موافقت شد و در نهايت وثيقه 30 ميليون توماني تامين شد.‏

Friday, November 26, 2004

صبحانه با نان سانسور شده

وبلاگ صبحانه در يک حرکت غير دمکراتيک به اعمال سانسور نظرات تکميلی خوانندگانش می پردازد
شايد کم ظرفيت بودن آنها در مقابل نظرهای مخالف بخاطر بی تجربگی آنها باشد ولی اگر روزی مملکت از دست سانسورچی های فعلی خلاص شد خدا کند که دست اين نابالغين سياسی نيفتد

بيانيه رفراندوم

با امضای مهرانگيز کار، محمد ملکی، محسن سازگارا، افشاری، عبدالله مومنی، عطری و رضا دلبري نخستين بيانيه "رفراندم" در ايران انتشار يافت.‏
هفت تن از فعالان شناخته شده جنبش دانشجوئی کشور، به همراه نخستين رئيس دانشگاه تهران در جمهوری اسلامی و همچنين "مهرانگيزکار" حقوقدان و فعال حقوق بشر درايران و "محسن سازگارا" يکی از پايه گذاران سپاه پاسداران طی اطلاعيه ای خواهان همه پرسی درايران شدند.‏
اين اطلاعيه روی يک سايت ويژه با نام "فراخوان ملی برای برگزاری رفراندم" قرار داده شده.‏ امضاء کنندگان اين بيانيه عبارتند از:‏ علی افشاری ، رضا دلبری ، محمد محسن سازگارا ، اکبر عطری ، مهرانگيز کار ، محمد ملکی ، عبدالله مومني
گفته می شود، محسن سازگارا که از امضاء کنندگان اين بيانيه است، بزودی راهی ايران خواهد شد.‏ وی پس از يک دوره زندان، برای درمان راهی خارج کشور شده بود.‏ از اين جمع محمد ملکی يکی از زندانيان جمهوری اسلامی که دورانی طولانی را در زمان اسدالله لاجوردی در زندان بوده و شرح شکنجه های وی بارها بيان شده است.‏
متن بيانيه به شرح زير است:‏
تجربه بيست و شش سال گذشته و دهها مصيبت کوچک و بزرگی که بر سر مردم ايران آمده و تحقير ملت و انزوای سياسی ايران را در پی داشته ، نشان ميدهد که تنها يک راه قطعی برای رفع اين بحران و رهائی ملت رنجديده ايران وجود دارد :‏
شکل گيری حکومتی دموکراتيک مبتنی بر اعلاميه جهانی حقوق بشر
حکومتی که با تکيه بر آرای اکثريت ملت و بر اساس حفظ تماميت ارضی و منافع ملی و ايجاد روابط مسالمت آميز با جامعه جهانی و تکيه بر ارزش های فرهنگی و اقتصادی ايران بتواند کشور را به ساحل نجات رهنمون شود.‏ برای دستيابی به اين مهم، تدوين قانون اساسی نوين و تعيين نظام دلخواه گام اول و حياتی است.‏ بخصوص تجربه هشت سال گذشته نشان ميدهد که با وجود قانون اساسی و ساختار کنونی، امکان اصلاح کشور در هيچ جهتی متصور نيست.‏ بنابراين، از آنجا که قانون اساسی جمهوری اسلامی و عملکرد نهادهای برخاسته از آن :‏
· با اعلاميه جهانی حقوق بشر و حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی مردم در تضادی بنيادين است
به نابرابری حقوقی ميان شهروندان ايران رسميت بخشيده ، تبعيض دينی و مذهبی ، عقيدتی و جنسيتی را قانونی کرده و با حکومت استبداد دينی از ملت ايران عملا سلب حق حاکميت کرده است.‏
· سد بزرگی در برابر پيشرفت در تمام زمينه ها ، از جمله توسعه اقتصادی و تحقق عدالت اجتماعی در ايران فراهم کرده است
· مانع پيوستن ايران به اردوی جهان آزاد و طبعا از بين رفتن منافع کشور در مناسبات ديپلماتيک شده است
ما امضاء کنندگان اين فراخوان ، خواهان برگزاری يک همه پرسی با نظارت نهادهای بين المللی برای تشکيل مجلس موسسان به منظور تدوين پيش نويس يک قانون اساسی نوين، مبتنی بر اعلاميه جهانی حقوق بشر و ميثاق های الحاقی آن، با رای آزاد مردم هستيم .‏ از تمام هموطنان شريف، ميهن دوست و ترقی خواه تقاضا داريم با امضای اين فراخوان، صدای ملت ايران را محکم و استوار به گوش جهانيان برسانند.‏

Thursday, November 25, 2004

پرونده سايتهای اينترنتی - انتخابات رياست جمهوری

سايتهای رويداد و امروز ، وابسته به سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت ، جزو پر بيننده ترين سايتهای سياسی و خبری زمان خود بوده اند که توسط کميته سه نفره ، تحت فيلتر شرکت مخابرات قرار گرفته اند ، نقطه اوج فشارها و محدوديتها بر اين سايتها در زمان انتخابات مجلس و سانسور خبری مربوط به تحصن نمايندگان مردم در دوره ششم در اعتراض به رد صلاحيت گسترده کانديداهای اصلاح طلب بود.‏
جناح ضد اصلاحات عزم جزم کرده بود که همه تريبونهای مربوط به اصلاح طلبان را مسدود نگه دارد تا بتواند در سکوت خبری ، فعاليتهای موازی خود را گسترش بخشد، فعاليتهايی که جمهوری اسلامی را به حکومت اسلامی تبديل می سازد و در راستای اين هدف ، از سالهای گذشته ، مذبوحانه به تشکيل دولت موازی ، قوه قضاييه موازی ، اطلاعات ، نيروی نظامی و انتظامی موازی و بازداشتگاهها و زندانهای ثبت نشده و ... پرداخته و هزينه های آن را از طريق درآمد بنگاههای اقتصادی و بازرگانی دارای رانتهای ويژه ، موسسات مالی و اعتباری و شرکتهای وابسته به آستان قدس و بانکهای متعلق به سردمداران ضد اصلاحات ، تامين نموده است.‏ يکی از عمده ترين مشکلات و مسئله نگران کننده برای آنها ، يک مجلس مردمی بود که طی سالها با انواع روشهای فرا قانونی سعی در محدود کردن آن داشتند ، لذا فشارها بر دست اندر کاران سايتهای اصلاح طلب ادامه داشت تا انتخابات مجلس به نفع دشمنان جمهوری اسلامی و به ضرر مخالفان حکومت اسلامی پايان پذيرفت.‏
چندی ست که دور جديد فشارها ، درست قبل از انتخابات رياست جمهوری ، آغاز شده و عوامل اختناق سالهای گذشته ، تروريست ها و شکنجه گرانی که به دست رئيس جمهوری ، آقای خاتمی ، به انزوا کشانده شده بودند ، دوباره به عنوان بازوی عملياتی جناح ضد اصلاحات و ضد جمهوری اسلامی ، به ميدان آمده و جوانان و نخبگان مرتبط با سايتهای سياسی را با اين خيال که بتوانند بکلی اين سايتها را غير فعال نمايند ، شکنجه ، بازداشت و مورد آزار و اذيت قرار داده اند.‏
قريشی (از عوامل فنی سايت امروز)‏ - وطن خواه (هوادار سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی)‏ - مانی جوادی (اولين برنامه نويس وب ايران)‏ - امير حسن کامروا ، قويدل ، کيارش قدملی ، آرش نادرپور ، مهدی درايتی ، فريد ثانی (ارائه دهندگان خدمات اينترنتی)‏ از بازداشت شده گان دور اول و حنيف مزروعی ، شهرام رفيع زاده ، بابک غفوری آذر ، مطلبی (پدر)‏ ، اميد معماريان ، روزبه ميرابراهيمی ، محبوبه عباسقلی نژاد ، فرشته قاضی ، مجتبی سميعی نژاد (خبرنگاران ، فعالين سازمانهای غير دولتی ، پدر يک وبلاگ نويس)‏ در دور دوم بازداشت گرديده اند که بعضی از آنها در نتيجه فشارهای وارده آزاد شده و بعضی ديگر هنوز در بازداشت بسر ميبرند.‏
به عقيده اينجانب ، همه کسانی که بنحوی تريبونی در اختيار دارند ، بعنوان يک وظيفه ملی ، به مسئله بسيار مهم انتخابات رياست جمهوری بپردازند ، درک اين واقعيت که از دست دادن پست رياست جمهوری چه ضرر و زيان غير قابل جبرانی به پيکره دمکراسی وارد می سازد همه ما را وا خواهد داشت که در مورد اين مسئله مهم عميق تر انديشيده و فعال تر عمل نماييم.‏ درس گرفتن از اشتباهات گذشته از جمله انتخابات شوراها که متاسفانه نقطه شروع تحليلهای اشتباه اصلاح طلبان بود و همچنين اشتباه بسيار بد اصلاح طلبان در عدم حمايت از باقيمانده کانديداهای رد صلاحيت نشده (با علم به اينکه در اختيار داشتن حتی يک کرسی از مجلس هم بسيار با اهميت است ، کرسی ای که می تواند زبان گويای اصلاحات از يک تريبون سانسور ناپذير و غير قابل انسداد باشد)‏ ، را در دستور کار خود قراردهيم ، هنوز دير نشده است ولی زمان اندک است و فرصت از دست می رود.‏ (به خاطر داشته باشيم که به همه زندانيان سياسی مديونيم.‏)‏

عرفات قهرمان جنگ و صلح (به نقل از http://rahetudeh.com)

هفته ای که گذشت؛ مرگ ناگهانی عرفات و عزای عمومی در فلسطین از یک طرف و سکوت یکپارچه مدعیان رهائی قدس در ایران از سوی دیگر، کلیه خبرهای داخلی را تحت الشعاع خود قرار داد. حتی توافق و تفاهمی که بر سر غنی سازی اورانیوم بین هیات نمایندگی جمهوری اسلامی و هیات نمایندگی سه قدرت بزرگ اروپائی( فرانسه- آلمان- انگلستان) حاصل شد و هنوز نه جزئیات آن معلوم است و نه پذیرش آن در شورای حکام اتمی مسجل، نتوانست این حادثه را در میان مردم و در میان نیروهای سیاسی در سایه قرار دهد. یعنی درگذشت ناگهانی و سئوال برانگیز عرفات و سکوت مطلق سازمان دهندگان و سخنرانان نمایش راهپیمائی روز قدس در ایران.‏
این رویداد، بار دیگر نشان داد که بخش قدرتمند و صاحب ثروت و سلاح در جمهوری اسلامی، نه تنها در عرصه داخلی راهی جدا از مردم ایران می رود و همچنان در پی تحمیل نظرات و دیدگاه های تنگ نظرانه و حادثه جویانه خود به مردم ایران است، بلکه در عرصه خارجی و منطقه ای نیز همچنان به تکرار و ادامه اشتباهات 25 ساله پایبند است. آن ها با همین تنگ نظری و خود محور بینی بزرگترین ضربات را به انقلاب 57 و منافع ملی کشور زدند و همچنان نیز بر همین جاده می رانند. نه از خیره سری در برابر واقعیات افغانستان و مقابله با دولت دمکراتیک و ملی آن کشور درس گرفتند و نه از 8 سال جنگ با عراق و رویای فتح کربلا. همین فاجعه با صرف میلیاردها دلار در لبنان و فلسطین و بوزنین تکرار شد، درعربستان و مراسم حج تکرار شد، در ترورها و انفجارهای خارجی تکرار شد؛ و نام همه آن ها را گذاشتند صدور انقلاب و وحدت یک میلیارد مسلمان جهان! وحدت کی با کی؟ و صدور کدام انقلاب؟
وحدت با گروه های ساخته و پرداخته سازمان های جاسوسی غرب در افغانستان نامش شد وحدت اسلامی، همچنان که نام صدور ارتجاع و مرگ را گذاشتند "صدورانقلاب".‏
آن ها، عملا در برابر انقلاب، چه در داخل و چه در عرصه بین المللی – بویژه منطقه- ایستادند و نام آن را گذاشتند "صدورانقلاب". ماجرای خصومت با عرفات و برپائی گروه های نظامی در لبنان و فلسطین که با تزریق دلارهای نفتی ایران زنده اند و به محض قطع این دلارها آب خواهند شد، از جمله همین اشتباهات است. تازه، اگر بتوان نام آن را اشتباه گذاشت؛ چرا که بوی خیانت های تاریخی از همه این حوادث به مشام می رسد. حوادثی که هنوز سرانجام دردناک آن در پیش است.‏
برای عرفات رقیب تراشیدند و جنبش متحد فلسطینیان را پارچه پارچه کردند و نامش را گذاشتند جنبش اسلامی. خنجر این گونه در پهلوی عرفات و جنبش انقلابی و استقلال طلبانه مردم فلسطین فرو شد. عرفات نمی توانست آن باشد که مافیای ثروت و سلاح درجمهوری اسلامی می خواست. او نمی توانست و نتوانست از جهان عرب جدا شود و مردم آواره فلسطین را تقسیم به انواع "غیر خودی ها" و یک "خودی" کند و درعین حال در برابر اسرائیل بایستند و از حمایت نه تنها جهان عرب، که همه آزادگان جهان برخوردار شود. او پخته تر از آن بود که در آن دیگ هفت جوشی سقوط کند که رهبران جمهوری اسلامی در آن سقوط کردند و از درون آن، همین آشی بیرون آمده است که اکنون در ایران همگان شاهد آنند و نیازی به توصیف طعم تلخ آن نیست.‏
با عرفات به ستیز برخاستند زیرا از چپ تا راست و از مسلمان خشک اندیش تا غیر مسلمان و مسیحی را در فلسطین رهبری کرد و همه را زیر یک چتر جمع کرد. حتی سازمان های متعدد چپ اندیش را در کنار حزب کمونیست فلسطین. آن ها که در روز قدس و در برابر اعلام خبر مرگ ناگهانی عرفات سکوت کردند، با این عرفات مسئله داشتند. آن ها فقط با عرفات مسئله نداشتند و ندارند، با دگراندیشان ایران نیز مسئله داشتند و زمانی که دستشان رسید قتل عام آن ها را ترتیب دادند. با مسلمانان نظیر ملی- مذهبی ها نیز مسئله پیدا کردند و راهی زندانشان کردند. حلقه که تنگ تر شد با امثال محمد خاتمی و طیف وسیعی از نسل اول انقلاب که در سازمان مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت جمع شده اند نیز مسئله پیدا کردند. همه آن ها که به اندیشه و طرز رهبری عرفات نزدیک شدند بیگانه و غیر خودی شدند و خود ماندند در میانه میدانی که یا باید در برابر امریکا زانو بزنند که سرگرم آنند و یا در برابر یک ملت زمین را بوسیده و آبرومندانه کنار بروند.‏
مرگ ناگهانی عرفات و سکوت حکومتی که ادامه دارد از یک سو و تجمع گسترده طرفداران تحولات در سفارت فلسطین و سپس حسینیه ارشاد، که همزمان است با انواع ابراز همدردی های مردم و سازمان های سیاسی ایران با مردم فلسطین از سوی دیگر، معنائی جز این ندارد: شنای حاکمیت در جهت مخالف موج صف در صف مردم و ادامه راه جدا از حاکمیت از سوی مردم!‏

تبريک برای يکسالگی وب نوشت به آقای ابطحی

وب نوشت يکساله شد.‏
يک سال پر تب وتاب و پر از اتفاقات خوب و بد گذشت و آقای ابطحی با توجه به محدوديت ها و معذوريت هايی که داشت ، توانست به خوبی از طريق وب نوشت با مخاطبين جوان ارتباط برقرار نمايد ، يکسالگی وب نوشت را به ايشان تبريک ميگويم و از صميم قلب برای ايشان آرزوی موفقيت بيشتر دارم.‏
"وب نوشت يکساله شد - از زبان ابطحی"

Monday, November 22, 2004

بالاخره تصميم گرفتم وبلاگ راه بندازم

سلام
بيتا بخشنده هستم و قصد دارم در اين وبلاگ نظرات خودم را در باره مسايل سياسی و اجتماعی بيان کنم و نظرات متقابل موافق و يا مخالف شما را بدون تحريف و سانسور در اختيار همه قرار دهم.
از نقطه نظر سياسی ، يک اصلاح طلب هستم و معتقد به آزادی های مشروع ميباشم.